به خاطر داشتم در گذشته ای تقریبا دور، غر زدن های خودم رو مینوشتم ، توانایی به زبون آوردن خیلی چیزهارو نداشتم و حقیقتا نوشتن چه راه خوب و شیرینی بودگاهی وقتا یا نمیتونستم اعتراض کنم به خاطر شرایط گاهی هم نمیخواستم ، اما نوشتن همه ی این فشار و عصبانیت منو خالی میکرد ، میشدم یه آدم خوب و صبور در حالی که هرگز نبودماز درون ساعت ها با خودم صحبت میکردم، بحث میکردم و راهکار میدادم ، امروز بعد از دفعات زیادی که عصبانی شدم و از درون سر خودم داد زدم به این نتیجه رسیدم بخشی از اتفاقات امروز را نوشته بلکه در آینده از نوشته های امروزم برای یادآوری اینکه چقدر این روزا ها سخت گذشته بهره ببرمهمیشه فکر میکردم این مدل نوشتن ها مربوط به دنیای نوجوانانی میشه و در بزرگسالی وجود خارجی نخواهد داشت اما در واقع در بزرگسالی غر زدن ها کمتر که نمیشن هیچ میتونم بگم خیلی جدی تر و جان فرسا تر هستنالبته امیدوارم از رفتار هایی باعث رنجش روحم شدن درس بگیرم، اول برای دوری کردن از رنجش دوباره یا بیشتر روحم، دوم برای اینکه آدم های
دیگر را مورد رنجش قرار ندمچند سال پیش از جمع دوستی که اطراف خودم داشتم بسیار رنجیده خاطر شدم ، ماه ها افسردگی کشیدم و بعد از اون تصمیم گرفتم دوست های بسیار زیادی نداشته باشم به قول دوستم pochi ma buoni یعنی کم اما خوب؛ خیلی هم صحیح بود، در حال حاضر دوست های زیاد و نزدیکی در زندگی ندارم ، تقریبا هیچ دوستی ندارم که ماهی یکی دو بار باهاش بیرون برم و راضی هستم زور گیری...
ادامه مطلبما را در سایت زور گیری دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : bi-esm13 بازدید : 38 تاريخ : دوشنبه 11 دی 1402 ساعت: 18:32